كوثر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

انتظار يعني سكوت؟

14 آذر 1393 توسط كوثر

باسمه تعالي

ما هر شب منتظر طلوع خورشيد فردا هستيم . اما معناي انتظار خورشيد آن نيست كه دست روي دست بگذاريم و تا صبح در تاريكي به سر بريم ، بلكه هر كس اتاق خود را روشن مي كند .
ما در زمستان منتظر فرا رسيدن تابستان هستيم ، ولي انتظار تابستان به آن معنا نيست كه در زمستان بلرزيم و اتاق خود را گرم نكنيم .
در زمان غيبت امام زمان عليه السلام نيز بايد به مقدار توان خود با ظلم مبارزه كنيم و در صدد اصلاح خود و جامعه برآييم .
در روايات مي خوانيم : «افضل الاعمال انتظار الفرج»بحار ، ج 75 ، ص208 .
بهترين عمل ، انتظار آمدن حضرت مهدي عليه السلام است .
بر اساس اين حديث ، انتظار ، حالت نيست ، بلكه عمل است : «افضل الاعمال» بنابراين ، منتظران واقعي بايد اهل عمل باشند . منتظران مصلح بايد خود صالح باشند ، كسي كه منتظر مهمان است در خانه آرام نمي نشيند .
وظيفه مردم در زمان غيبت ، خودسازي و امر به معروف و دعوت به حق و آگاه سازي ديگران است.

منبع : پرسش هاي مهم پاسخ هاي كوتاه ص47

 

 نظر دهید »

انتظار

14 آذر 1393 توسط كوثر

باسمه تعالي
اي عزيز دل زهرا مهدي
بنده ماييم و تو مولا مهدي


يوسفا آمدنت دير شده
به خدا عاشق تو پير شده


بر سر راه تو من منتظرم
تا بيايي بنشيني به برم


آخر از داغ به سويم نظري
تا كه از حال دلم بي خبري


چه بدي از من مسكين ديدي
كه دل از عاشق خود ببريدي


شيعه والله غريب است بيا
قلب عشّاق تو بشكست بيا


مهديا عرصه به ما تنگ شده
ديده در راه تو خونرنگ شده


رشته ي صبر ز هم بگسسته
گردِ غم بر رخ ما بنشسته


طعنه از بس كه شنيدم مُرديم
همچو گل از غم تو پژمرديم


گاه از هجر تو بايد ناليد
گاه از هجر عزيزان شهيد


يا كه از هجر خميني ناليد
حال ما بين كه به جه مي ناليد

منبع :سوگنامه عاشورا حاج منصور ارضي

 نظر دهید »

آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند

12 آذر 1393 توسط كوثر

باسمه تعالي

بعضي خيال مي كنند ، دعا مثل دواست كه فقط هنگام بيماري بايد آن را مصرف نمود و طبعاً هر چه كمتر ، بهتر ، كه البته با اين حساب بايد گفت خوشا آنانكه هرگز مريض نشده و يكسره از دنيا رفتند ، مثل آن آقايي كه در حادثه سقوط از طبقه بالا جان داد ، و وقتي در عالم رؤيا از او پرسيدند: راستي حرفهاي اين آخوندها كه مي گويند در قبر ، فشار هست وسؤال وجواب ونكير و منكر و … اينها درسته ؟
جواب داده بود: قبلا در دنيا هم گفته بودم همه اين ها دروغه من به مجرد سقوط بدون حساب و كتاب و سوال و جواب و نكير و منكر يكسره رفتم جهنم! حالا بعضي تصورشان اين هست كه دعا براي زمان درماندگي و بيچارگي درست شده ومثل دواست و دوا را در حال سلامتي خوردن ، خودش نوعي بيماري است و هر كس دارو مصرف مي كند ، ديگران براي سلامتي ايشان دعا مي كنند چون مي فهمند كه طرف حتماً بيمار است و الا دارو نمي خورد و برايش شعر حافظ مي خوانند كه:
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده گزند مباد

خلاصه ، آيا دعا چوب آتل است كه تنها وقت باطل شدن دست و پا بايد مصرف شود ؟
استاد ما كه مي گفت: بله ، همينجوره ، دردي هست كه فقط بايد با دعا آن را درمان كرد مگر نشنيديد كه خواجه حافظ هم مي گفت:
ما شبي دست برآريم ودعايي بكنيم
غم هجران تو را چاره زجايي بكنيم
دل بيمار ، شد از دست ، رفيقان مددي
تا طبيبش به سر آريم و دوايي بكنيم

و هزار البته نه آن دردي كه من و توخيال مي كنيم همچون سرطاني ، ايدزي، وبايي ، هپاتيتي يا اسكيزوفرني و روان پريشي و…
بلكه درد آدم شدن ، بيماري انسانيت ، درد فراق يار ، درد بي قراري ، همان دردي كه اگر كسي ندارد به قول عطار بايد قرض بگيرد:
ساقيا خون جگر در جان كن
گر نداري درد از ما وام كن

نشنيدند كه مي گويند: مَردِه ودردِش وهر كسي چنين دردي نداشته باشد علاجش آتش است:
مرد را دردي اگر باشد خوش است
درد بي دردي علاجش آتش است (مولوي)

چون اين درد خيلي قيمت دارد و برخلاف ساير دردهاست . چرا همه مي خواهند مثل حافظ شوند اما نمي شوند چون يك درد قيمتي در دلش بود كه مي گفت:
درد عشقي كشيده ام كه مپرس
و باز هم مي گفت:
طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك
چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند

چقدر زيباست آن لحظه هايي كه استاد ، در كلاس ، اسم تك تك دانشجوها را مي خواند و آنها يك يك دست بلند مي كنند و نشان مي دهند كه هستند و هشيار ، چون دقيقاً كاري است خدايي .
مگر در كتاب كريم نخوانده ايد كه مي فرمايد:
اي مؤمنين وقتي خدا و پيامبرش ، شما را مي خوانند ، (دست بلند كنيد) پاسخشان را بدهيد .( انفال /24)
و بدا به حال دانشجويي كه استاد، اسمش را بخواند و او جواب ندهد و بدتر آنكه اسمش را به فراموشي يا به عمد اصلاً نخواند .
و مگر نه اين است كه دعا را خواندن معني كرده اند و امام دعا خوانان حضرت علي (عليه السلام) در مناجات شعبانيه مي گويد:
واسمع دعايي اذا دعوتك
هنگامي كه مي خوانمت ، صدايم را بشنو
حالا چه زيبا مي شود كه در همان آيه مي فرمايد: اي مؤمنين جواب خدا و پيغمبر را بدهيد .
اذا دعاكم لما يحييكم
يعني اگر دستتان را بالا ببريد مثل كلاس ( فرموده اند هنگام دعا خواندن دستهاتان را به سمت آسمان بلند كنيد ) اين نشانه حضور و زنده بودنتان هست . به عبارت واضحتر ، تنها كساني در اين عالم زنده اند كه وقتي خداوند ، آنها را ميخواند ، آنها هم خدا را بخوانند .
آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند .

منبع:بروشور با من بيا

 2 نظر

محبت و عشق

12 آذر 1393 توسط كوثر

باسمه تعالي
مرحوم شيخ رجبعلي خياط در مورد رسيدن به معشوق حكايتي از حضرت داود عليه السّلام نقل مي كرد كه:«آن حضرت در حال عبور از بياباني مورچه اي را ديد كه مرتّب كارش اين است كه از تپّه اي خاك برمي دارد، و به جاي ديگري ميريزد، از خداوند خواست كه از راز اين كار آگاه شود… مورچه به سخن آمد كه: معشوقي دارم كه شرط وصل خود را آوردن تمام خاك هاي آن تپّه در اين محل قرار داده است! حضرت فرمود: با اين جثّة كوچك، تو تا كي مي تواني خاك هاي اين تلّ بزرگ را به محل مورد نظر منتقل كني، و آيا عمر تو كفايت خواهد كرد؟! مورچه گفت: همه اين ها را ميدانم، ولي خوشم اگر در راه اين كار بميرم، به عشق محبوبم مرده ام! در اينجا حضرت داود عليه السّلام منقلب شد و فهميد اين جريان درسي است براي او.

ما براي رسيدن به محبوب خود چه مي كنيم؟ ؟ ؟

منبع : كيمياي محبت ص62

 

 

 نظر دهید »

اخلاص

11 آذر 1393 توسط كوثر

باسمه نعالي
حجة الاسلام قرائتي: يك سال براي زيارت به مشهد مقدس رفتم. در حرم با حضرت رضا عليه السّلام قرار گذاشتم كه يك سال مجّاني براي جوانها و اقشار مختلف كلاس برگزار كرده و در عوض امام رضا عليه السّلام نيز از خدا بخواهد من در كارم اخلاص داشته باشم. مشغول تدريس شدم، سال داشت سپري مي شد كه روزي همراه با جمعيّت حاضر در كلاس از كلاس بيرون مي آمدم، طلبه اي همين طور كه جلو من راه مي رفت نگاهي به عقب كرد، مرا ديد و به راه خود ادامه داد! من پيش خود گفتم: يا نگاه كن يا اينكه من استاد تو هستم، تعارف كن كه بفرماييد جلو! (الله اكبر) به ياد قراردادم با امام رضا عليه السّلام افتادم، فهميدم اخلاص ندارم، خيلي ناراحت شدم. با خود گفتم: قرآن مي فرمايد: « لا نريد منكم جزاءً و لا شكورا» آنان نه مزد مي خواهند و نه انتظار تشكر. من كار مجّاني انجام دادم، ولي توقّع داشتم از من احترام كنند! خدمت آية الله ميرزا جواد آقا تهراني داستانم را تا به آخر تعريف كرده و از ايشان چاره جوئي كردم. يك وقت ديدم اين پيرمرد بزرگوار شروع كرد به بلند، بلند گريه كردن، نگران شدم كه باعث اذيّت ايشان نيز شدم، لذا عذرخواهي كرده و علّت را پرسيدم ايشان فرمود: برو در حرم خدمت امام رضا عليه السّلام و از حضرت تشكّر كن كه الآن فهميدي كه مشرك هستي و اخلاص نداري، من مي ترسم در آخر عمر با ريش سفيد در سنّ نود سالگي مشرك بوده و خود متوجه نباش .

منبع ‘خاطرات قرائتي‘ص35.

 4 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

كوثر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احكام
    • احكام پوشش
      • پوشش صورت
    • احكام وضو
      • كيفيت شستن
    • نماز
  • تمثيلات
    • نظام آفرينش
    • آرامش
    • ارتباط خدا با مخلوق
  • شبهات
  • داستان-حكايت-خاطره
    • استخاره
    • امام خامنه اي
    • امام رضا عليه السلام
    • امام زمان عليه السلام
    • محبت و عشق
  • اخلاق
    • اخلاص
    • خودسازي
    • وجدان
    • نيت
    • غفلت از ياد خدا
  • اشعار
  • امر به معروف
  • ولايت
  • مناسبات
  • منطق
    • منطق 3

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس