انتظار
باسمه تعالي
اي عزيز دل زهرا مهدي
بنده ماييم و تو مولا مهدي
يوسفا آمدنت دير شده
به خدا عاشق تو پير شده
بر سر راه تو من منتظرم
تا بيايي بنشيني به برم
آخر از داغ به سويم نظري
تا كه از حال دلم بي خبري
چه بدي از من مسكين ديدي
كه دل از عاشق خود ببريدي
شيعه والله غريب است بيا
قلب عشّاق تو بشكست بيا
مهديا عرصه به ما تنگ شده
ديده در راه تو خونرنگ شده
رشته ي صبر ز هم بگسسته
گردِ غم بر رخ ما بنشسته
طعنه از بس كه شنيدم مُرديم
همچو گل از غم تو پژمرديم
گاه از هجر تو بايد ناليد
گاه از هجر عزيزان شهيد
يا كه از هجر خميني ناليد
حال ما بين كه به جه مي ناليد
منبع :سوگنامه عاشورا حاج منصور ارضي