10 دی 1393 توسط كوثر
باسمه تعالي
تا در ره عشق مبتلاي تو شدم
بيگانه زخويش و آشناي تو شدم
هر جا كه روم باز به بام ات آيم
من كهنه كبوترِ هواي تو شدم
در هر رگِ دستِ تو كرم موج زند
خوشبخت منم، من كه گداي تو شدم
فردا به عزيز مصر هم مي نازم
كه امروز غلام بي بهاي تو شدم
آقاجان، حرفم اينِه، يِه كمي منوتحويل بگير، در اين گوشه دنيا يه نظري هم به ما بيانداز، ببين يك بيچاره داره صدات مي زنه، ببين يه گِدا راهِ خُونه را گم كرده، اي اميد گمشده ي دلِ زهرا عليهاسلام، اي گرمي نَفَس نوكراي حسين عليه السلام، اي باني روضه مادرت زهرا عليهاسلام، آقاجان امشب اُومدم عرض كنم نمي توني اسم منو از بين نوكرات خط بزني هر جا كه مي رَم منُوبه نام شما مي شناسند، براي شما اُفت داره منُو از در خانه ات دور كني.
محتاج ني ام به غير تا هستي تو
عمري است كه سر خوش از عطاي تو شدم